همنشین گل

پدیدآورنده: سیدمجتبی هاشمی


توقف فروش

درباره کتاب:
عنوان: همنشین گل/ خاطرات همنشینی آزاده حاج غلامرضا نوشادی با مرحوم علی اکبر ابوترابی
نویسنده: سیدمجتبی هاشمی
ناشر: موسسه شهید کاظمی
شابک:7 -30-7702-600 -978
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
نوبت چاپ: اول/ 1394
تعداد صفحات: 334 صفحه
شمارگان: 2000 نسخه

این کتاب حاوی خاطرات هشت سال و هفت ماه و پانزده روز از اسارت تا آزادی و دوران کودکی غلامرضا نوشادی و همنشینی او با شهید احمد حجتی و مرحوم علی اکبر ابوترابی می باشد، همچنین در آن اثرات همنشینی اسرا با مرحوم حاج علی اکبر ابوترابی را به تصویر کشیده است…
شهید حجتی یکی از جهادگران و ایثارگرانی است که در رفع محرومیت و یادگیری کودکان محروم منطقه روستایی مهر و لامرد فعالیت های زیادی داشته که امروز بعد از چهل سال هنوز به خوبی از او یاد می شود.
لامـــــرود / سید مجتبی هاشمی – حاج احمد بی سیم را بر می دارد و رو می کند به بچه ها، از بین آنها سه نفر انتخاب کرده و راه می افتد، در بین راه به آنها می گوید باید برویم شناسایی، یکی از تحرکات وسیع دشمن به ما گزارش شده است باید برویم و عکسبرداری کنیم و بر گردیم. دوربین 135 میلیمتری عکاسی با لنز تله و زوم مخصوص شناسایی را دور گردنش می اندازد. جیپ با چهار سرنشین حرکت می کند، شب از نیمه گذشته است، با سرعت و چراغ خاموش خاکریز اول را پشت سر گذاشته به طرف خاک عراق می روند… صبح شده است، حاج احمد که فرماندهی آن محور را به عهده داشته هنوز برنگشته است، سابقه نداشته که حاج احمد تا قبل از روشن شدن هوا برنگردد، بی سیم جواب نمی دهد، کم کم نگرانی بچه ها بیشتر شد، نباید نیروها از برنگشتن حاج احمد اطلاع پیدا کنند، وجود فرمانده برای نیروها روحیه است. هنوز در دل بچه ها سوسویی از امید وجود دارد، فرمانده گروهان با چند تن دیگر به دنبال او می روند، اما هر چه می گردند پیدایشان نمی کنند، مغرب به مقر برگشته و دیگر تقریبا ناامید شده اند، تصورشان این است که اسیر شده اند و باز امید به بازگشت شان هست. تحرکات دشمن به اوج رسیده و در پی تک و پاتکی که صورت می گیرد، دشمن باشکست مواجه شده و از مواضع خود عقب می نشیند. در پاکسازی اولیه بچه ها به یک دوربین بر می خورند که در طاقچه سنگر عراقی ها گذاشته است، آن را برداشته و به فرمانده خود تحویل می دهند، دوربین به عقب فرستاده شد تا عکس های آن برای ظهور و چاپ به عکاسخانه برده شوند. بعد از اثبات نیروهای ایرانی در سنگرهای عراقی و پیروزی آنها، تصاویر به دست فرمانده و جانشین حاج احمد میرسد، اشک در چشمان او حلقه زده، زانوانش سست شده و به گوشه ای تکیه می دهد، با گریه و اشک می گوید: نمی دانم این خانواده تا کی می خواهند شهید بدهند! حاج احمد پنجمین شهید خانواده شهیدان حجتی است. در آن شب شناسایی شهید حجتی و دوستانش به دست دشمن گرفتار شده و بعد از شکنجه به طرز فجیعی به شهادت می رسند، عراقی ها برای تضعیف روحیه بچه ها از چگونگی شهادت حاج احمد و دیگر اسرا با دوربین خود شهید حجتی عکس گرفته و در سنگر گذاشته بودند تا به دست ما برسد. این تصاویر که به پیوست آمده است همان تصاویر گرفته شده توسط افسران عراقی است که به صورت ناگفته های جنگ جایی گفته نشده و یا کمتر دیده شده است. شهید حاج احمد حجتی همان مدیر مدرسه شهر خوزی خودمان است که قبلا از او به نام مسافر خوزی نام برده شده است، شهید حجتی یکی از جهادگران و ایثارگرانی است که در رفع محرومیت و یادگیری کودکان محروم منطقه روستایی مهر و لامرد آن زمان فعالیت های زیادی داشته که امروز بعد از چهل سال هنوز به خوبی از او یاد می کنند اما خیلی ها نمی دانند که همان مسافر خوزی با چهار برادر خود در جبهه های جنگ به شهادت رسیده و دو برادر دیگرش از ایثارگران و جانبازان انقلاب اسلامی است. به پاس زحمات و خدمات این شهید عزیز کتاب همنشین گل تقدیم به ابوترابی، خاطرات آزاده گرامی حاج غلامرضا نوشادی آمده است که توسط نشر شهید کاظمی تولید و در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.