کیمیا به همراه مادر و برادرش به خرمشهر می‌روند تا شاید بتوانند اخبار تازه‌ای از فرخ بگیرند و به تهران بازگردند، با پافشاری‌های کیمیا در خرمشهر ساکن می‌شوند و کم کم صدای بمب، آژیر و حملات شبانه رژیم بعث عراق شنیده می‌شود. در دو قسمت اول، فصل دوم شاهد بودیم که جنگ تحصیلی از روز 31 شهریور ماه آغاز شد و نه تنها خانواده کیمیا بلکه تمام مردم خرمشهر مانند کوهی استوار در مقابل دشمن بعثی ایستادگی می‌کنند.