درباره کتاب:
عنوان: مجموعه صاحبدلان/ کتاب هفتم؛ کتاب قوام/ روایت زندگی حجت الاسلام سیدمهدی قوام
نویسنده: محسن دریابیگی
ناشر: نشر خیمه
شابک:5 -42-6254-600 -978
قطع: پالتویی
نوع جلد: شومیز
نوبت چاپ: اول/ 1394
تعداد صفحات: 98 صفحه
شمارگان: 1000 نسخه
نشر خیمه در مجموعه کتبی به نام صاحبدلان قصد به معرفی کسانی دارد که به نحوی در دستگاه عاشقی امام حسین(ع) به هر نحوی مشغول به خدمت بوده اند. صاحبدلان روایت مردانی است که شیفته امام ابی عبدالله(ع) بوده اند و مردانی که در مجالس آنحضرت شورآفرین بوده اند. هر کدام به شکلی و به نحوی. یکی با ذکر مصیبت، یکی با سخنرانی یکی با علم و...این مجموعه در چهار کتاب به چاپ رسیده است.
ایام نوروز بود. در میدانگاه محله، حاجیفیروز داشت میزد و میرقصید. یکهو چشم باز کرد دید یک سید معمم جلویش است. قوام بود. منبرش در حسینیهی قناتآباد تمام شده بود و حالا داشت میرفت خانه. حاجیفیروز، قوام را نمیشناخت. دست و پایش را گم کرد. ترسید حالا عتابش کند. قوام فهمید که حاجیفیروز ترسیده. رفت پیشش، عمامهاش را برداشت و به او گفت: «شغل من این است، شغل تو هم این. راحت باش! کارت را بکن!» بعد هم دست برد پرِ شالش و پنج تا دهتومانی درآورد و گذاشت کف دست حاجیفیروز و رفت. پنجاهتومن آنوقتها خیلی پول بود. بچههای محل دور حاجیفیروز جمع شدند و شروع کردند به دستزدن. تشویقش کردند که بزند و برقصد. اما حاجیفیروز حالش عوض شده بود. رفت یک گوشه نشست و زارزار شروع کرد گریهکردن.