خلاصه داستان خشم و هیاهو
خانواده کامپسون یکی از چند خانواده مشهور و برجسته در شهر جفرسون در ایالت میسی سیپی هستند. اجداد آنها به شکلگیری منطقه مسکونی در آن محدوده و همچنین به دفاع از محدوده در جنگ داخلی کمک کردند. از زمان جنگ، کامپسونها به مرور دیدند که ثروت، زمین و جایگاه اجتماعیشان به مرور رو به اضمحلال است. آقای کامپسون مردی الکلی است. خانم کامپسون زنی خودخواه و مالیخولیایی است که برای بزرگ کردن فرزندانش کاملا به دیسلی وابسته است. کوئنتین، بزرگترین فرزند خانواده حساس و عصبی است. کدی، سرسخت، اما دوستداشتنی و دلسوز است. جیسون از بدو تولد آدم دشوار و پستفطرتی بود و با این حال بیشتر از بقیهی فرزندان خانواده مورد توجه قرار گرفته است. بنجی ناتوان ذهنی است، یک «احمق» که هیچ درکی از زمان و اخلاقیات ندارد. در غیاب خانم کامپسون خودخواه، کدی در جای مادر خانواده قرار میگیرد و به عنوان نماد محبت برای بنجی و کوئنتین میشود.
زمانی که بچهها بزرگتر میشوند، کدی شروع به رفتارهای بیبندوبارانه میکند و این موضوع باعث ناراحتی کوئنتین میشود و بنجی را به گریه و زاری میاندازد. کوئنتین در حال آماده شدن برای رفتن به هاروارد است و آقای کامپسون بخشی از زمینهایش را برای تامین هزینههای دانشگاه میفروشد. کدی بکارتش را از دست میدهد و باردار میشود. او نمیتواند یا نمیخواهد نام پدر فرزندش را بگوید، هر چند که احتمال میرود یک پسر شهری به اسم دالتون جیمز پدر فرزندش باشد.
بارداری کدی کوئنتین را از نظر عاطفی نابود میکند. او سعی میکند به دروغ مسئولیت بارداری را به عهده بگیرد و به پدرش به دروغ میگوید که پدر فرزند کدی خودش است. آقای کامپسون بیشتر تمایل دارد که پدر فرزند کدی ناشناس بماند و از کوئنتین میخواهد که زودتر دهکده را ترک کند. کدی برای پوشاندن خرابکاریهایش به سرعت با هربرت هد که یک کارمند بانک است ازدواج میکند.
دلیل نامگذاری این کتاب چیست؟
عنوان «خشم و هیاهو» اشاره به سطری از نمایشنامهی مکبث از ویلیام شکسپیر دارد. مکبث ژنرال نجیب اسکاتلندی است و همسرش خودکشی کرده است. او بعد از این واقعه فکر می کند زندگیش در یک آشوب بزرگ قرار گرفته. علاوه براین عنوان ویلیام فاکنر را میتوانیم در چندین بخش از نمایشنامهی مکبث ببینیم. برای مثال:
زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت میشود و معنای آن هیچ است.
چرا فاکنر این کتاب را نوشت؟
ویلیام فاکنر به صورت خاص به فرهنگ جنوب و جنوب شرقی ایالات متحده (deep south) پس از جنگ داخلی علاقه داشت. این بخشی از جنوب امریکا، شامل ایالتهایی است که در دوران قبل از جنگ داخلی بیشترین میزان وابستگی به کشاورزی و بردهداری را داشتند.
قسمتهایی که در ایالات متحده با فرهنگ deep south شناخته میشوند
بسیاری از رمانهای فاکنر درباره وخیم شدن اوضاع خانوادههای اشرافی در این مناطق پس از نابودی ثروت و شیوهی زندگی آنها در دوران جنگ داخلی و پس از آن است. فاکنر شهر یوکناپاتاوفا را با عمارتهای قدیمی، روح مردان بزرگ و نامدار گذشته، جوامع مردسالار و ژنرالهایی که به گذشته خود افتخار میکنند، توصیف میکند. خانوادههایی اشرافی که به گذشته خودشان افتخار میکنند و با دنیای مدرن در جدال هستند. خانوادهها در رمانهای فاکنر پسرانی شکستخورده و دخترانی بیآبرو دارند و جدال میان سفیدپوستان و سیاهپوستان در اثر بردهداری همیشگی است.